سفر به تبریز
پنجشنبه 20 مرداد با مامان جون عازم تبریزشدیم.خونه دایی جمشید
اریانا گلی در تمام مسیر رو پای مامانی تشریف داشتی.یه بالشتم که اسبش بود گذاشته بود رو پام وروش نشسته بود
مامان عصبانی
اریانا:مامان با من دوستی
مامان:باهات دوستم ولی ناراحتم که تو صندلیت نمیشینی
اریانا:اگران(نگران)نباش مامان باید رو اسبم بشینم با من خوشال باش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی